دریای درون
و در بی وزنی اعماق
جایی که رویاها بر آورده می شوند
دو آرزو با هم یکی می شوند
نگاه من و نگاه تو ، همانند انعکاس صدایی
خاموش ، بی پایان تکرار می شوند
دورتر و دورتر
فراتر از آنسوی هر چیزی
از میان استخوانها و خون
ولی تا ابد بیدار خواهم شد .
و همشه آرزوی مرگ خواهم کرد
گیسوان تو همواره لب های مرا نوازش خواهند کرد
تسلیم مطلق بفرمان
حضرت حق سبحان م الله آقا ابراهیم میرزایی
تنها راه نجات آدمیان است
سلام
ممنون که به من سر زدی
ببخشید که دیر اومدم
ولی پیشم بیا
آپم
عیدتم مبارک
بای[بوسه]
خیلی سرده
شعری بگو که در عین بیان واقعیت ها
امید بده
امید.......
شما محکومید به ۱۳۸۹ بار آزادی
سلام
سال نو مبارک رفیق
شعرت قشنگ بووووووووود
ایوووووووووووول
سلام...
ممنون از اینکه سر زدی...
بازم بیا...
قشنگ بود..یکم بار معنای شو عمیق تر کن...
اگه دوست داشتی واسه تبادل لینک خبرم کن...
مرسی . حتمآ میام . خبر نمیخواد تبادل لینک برقرار شد .
سلام دوست خوبم
من با موضوع اعتیاد به روزم
سلللللللللللللللللللللللللللللللللام
لینک لینک....
نا امیدی توش به اوج رسیده بود
ممنون از نظرتون ولی موافق نیستم . دوباره بخونید ....
یه حس قشنگی داشت ولی فکر میکنیم توانایی بهتر ازین را هم دارید
مرسی
باید ماند
سلام
ممنون از اینکه خبرم نکردی!!!
به هر حال شعرت قشنگ بود..
اگه دوست داری نظرمو بگم..اول اینکه توی شعر (و-ولی...)
رو زیاد نیار.مخصوصا (و) رو خیلی زیاد دیدم.دوم اینکه شعرتو با فعل نبند چون اینطوری حالت نثری پیدا میکنه.ولی در کل خوب بود البته اگه نظرم برات مهم باشه.ممنون رفیق!
متشکر از نقطه نظرهایتان ......
سلام
به روزم.حتما بییییا.یادت نره...نظرت برام مهمه...
سلام
مرسی که بهم سر میزنی
بازم پیشم بیا
بای
اپ نمیکنی شما؟
خیلی وقت است نمی نویسی ها
نگاه من و نگاه تو ، همانند انعکاس صدایی
خاموش ، بی پایان تکرار می شوند
خوشم اومد از اینجاش
آدرس وبلاگ من! نگاه من نگاه تو .....