نبیل پانیزه

مراوده با انسان ها کژراهه ای است به سوی خودنگری

نبیل پانیزه

مراوده با انسان ها کژراهه ای است به سوی خودنگری

دیشب

سلام به همه . اونایی که احمدرضا احمدی رو می شناسند ، دست ها بالا ..... 

 

دیشب ... 

 

دیشب ما هر سه نفر به مرگ فکر می کردیم  

سیبی را میان خود تقسیم کردیم 

سیبی سرخ نبود 

سیبی پژمرده و نزار بود 

سیب را در کوچه رها کردیم 

صدای دو عابر را شنیدیم 

که بر سر تقسیم سیب ستیز می کردند 

 دیشب ما سه نفر می خواستیم 

مرگ را میان خود تقسیم کنیم 

چاقو نداشتیم 

چاقوی ما کند بود 

مرگ هم عجله داشت 

که از خانه ما برود 

مهمان همسایه ما بود 

صدای شکستن بشقاب های همسایه را   

شنیدیم 

هر سه نفر به خواب رفتیم

نظرات 5 + ارسال نظر
بهاره جلالی شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://hobabekhakestari.blogfa.com

سلام مهربان
دعوتید به خواندنم
"زندگی جهنم زیباییست"

شیوا یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ http://nika_gogoli

سلام یکیش خودت بودی. اون دو تای دیگه کی هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ولی زیاد جالب نبود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مونا دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ق.ظ http://13002000.blogfa.com

سلام نبیل
راستی این اسمه واقعیته؟معنیش چیه؟
چه قشنگه.تکراری نیست خاص و متفاوته
این که اسمش رو گفتی کیه؟من دستم پایینه
این شعر ماله اونه؟
چرا من این بار انقدر سوال پرسیدم؟
اصلا حالم خوبه؟
نکنه قاطی کردم؟
نکنه خل شدم خودم هنوز خبر ندارم؟
شما خوبی؟
خانوم بچه ها خوبن؟
چه خبرا؟

سلامتی . شما خوبی ؟؟

مونا دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ب.ظ http://13002000.blogfa.com

بازم سلام
حالم بد که نبود اما انگار یه کم قاطی کرده بودم که الان خوب شدم دیگه

عباس دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ http://razedeleman.blogfa.com

سلام آفرین به این سلیقه خیلی زیبا بود شعرهای قشنگی گذاشتید ممنون
با شعری از هوشنگ ابتهاج به روزم منتظر حضور گرمت هستم

روزی که گونه و لب یاران هم نبرد

رنگ نشاط و خندهٔ گمگشته بازیافت،

من نیز باز خواهم گردید آن زمان

سوی ترانه‌ها و غزلها و بوسه ها

سوی بهارهای دل انگیز گل فشان

سوی تو،

عشق من ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد